رادینرادین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

مرد کوچک خونه

من و پسرم رادین

سلام لپ لپ مامان . عزیز دلم چند روزی دلم شور می زد آخه مامان جون خواهرش توران مریض شده بود وقراربود بره ومن نگران بودم که تنهایی چطور ازتو مواظبت کنم تااینکه روز 5 شنبه رسید ومامان جون رفت ومن ،تو وبابات تنها موندیم کمی با بابات کمی بامن بازی کردی وخوابیدی تا اینکه عصرهم عمه روح انگیزت اومد و بعدشم بادخترش کیمیا سرت گرم شد دیگه من نفهمیدم که کی شب شد طبق معمول موقع خواب چند بار جیغ وداد کردی و شب دوتامون رو تخت خوابیدیم صبح جمعه هم الطلوع بیدار شده بودی عمه ات اومد پیشم وگفت که می خوای من نگهش دارم تو بخوابی گفتم که غیر از خودم کسی نمی تونه از دستش براد یه ذره خوابیدی و بعدشم بیدارشدی جاتو عوض کردم دستو صورتتو شستم و شروع به باز...
24 ارديبهشت 1390
1